اگرچه دیدگاههای نظاممند قدیمیتر به نوآوری مانند نگرش نظامهای نوآوری مدعی دربرگرفتن مفاهیم فرهنگی بودند (Johnson et al., ۲۰۰۴)، اما هرگز ابزار مفهوم خاصی برای تجزیه و تحلیل مقوله فرهنگ در مطالعات خود در نظامهای نوآوری معرفی نکردند و مطالعه موردی خاصی نیز در رابطه با مقوله فرهنگ و نگرشهای چندگانه نظامهای نوآوری ارائه نداشتند. مطالعات گذار، یک نگرش به مراتب پیچیدهتر و جامعتر از نظام نوآوری برای تحلیل امور جامعه به دست میدهد و با مقوله فرهنگ شاید یکی از مهمترین دلایل ناتوانی نگرش نظاممند به نوآوری و برعکس، توانایی مطالعات گذار در تحلیل نقش فرهنگ و رابطه آن با نوآوری این است که یکی از اصول نگرش نظام نوآوری، اصل مطلوبیت مطلق نوآوری است. به عبارت دیگر، هدف این نگرش پرداختن به مسئله چگونگی افزایش نرخ نوآوری است بدون اینکه به جنبه هنجاری آن (یعنی نوآوری برای چی و برای کی؟) عنایت داشته باشد. مطالعات گذار از همان آغاز نگاه هنجاری به نوآوری داشته و هدف خود را گذار از یک فناوری نامطلوب یا بهتر بگوییم یک سیستم اجتماعی-فنی نامطلوب به یک سیستم مطلوب اعلام نموده است. بنابراین، اینگونه مطالعات بستر مناسبی برای تحلیلهای فرهنگی–ادراکی فراهم میسازد که بحث مطلوبیت و یا عدم مطلوبیت فناوری و نوآوری را طرح میسازد. هدف این فصل، ارائه ابزارهای مفهومی است که مطالعات گذار ارائه میدهد تا ماهیت بعد فرهنگی و ارتباط آن با سایر ابعاد فرآیند گذار بررسی گردد. قبل از هر چیز باید بگوییم که "فرهنگ"، یک مفهوم پیچیده با معانی متعدد است. برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.