این فصل به آشنایی با سرشاخه مدیریت گذار اختصاص دارد. مدیریت گذار یکی از مظاهر نوین حکمرانی و سیاستگذاری است که هنجارمند و مأموریتگرا و درازمدت است. به منظور شناخت عمیقتر ویژگیهای "مدیریت گذار" باید کمی به عقب برگردیم. همه ما به یاد داریم که در سالهای قبل یعنی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، طراحی سیاستها و برنامههای درازمدت اجتماعی-اقتصادی در مطالعات سیاستهای توسعه اقتصادی مطالعه میشد، حال آنکه به گفته فوس و همکاران، امروزه سیاستهای درازمدت و مأموریتگرا، بعد از مدتی وقفه دوباره در حوزه سیاستگذاری عمومی مطرح شدهاند (Voss et al., ۲۰۰۹). دور اول این نوع مطالعات بر بنیان بهینهسازی شرایط و مدلسازی اقتصادی، انجام سرمایهگذاری فعلی به قصد در اختیار داشتن درآمدهای آتی و توزیع نسبتاً برابر هزینهها و منافع در دوره درازمدت و بالاخره فلسفه حکمرانی دولت رفاه استوار بوده است. در این مطالعات که پایه نسل اول برنامهریزی را بنا نهاده است، به ندرت در مورد نحوه تصمیمگیری و شیوه سیاستگذاری سخنی به میان میآمد (Voss et al.,۲۰۰۹). نسل دوم سیاستگذاری عمومی از اوائل قرن حاضر ظهور کرد و به نوبه خود ویژگیهای منحصر به فردی دارد که مبنای اختلاف آن با رویکرد نسل اول میباشد: نخست اینکه تمرکز نسل دوم، بیش از آنکه در مورد محتوای برنامهریزی باشد، در مورد نحوه و چگونگی فرآیند سیاستگذاری است. دوم اینکه این نظریه، ایده دولت رفاه را که در قبل تحت عنوان بازیگر اصلی عهدهدار مسئولیت رفاه اجتماعی شهروندان شناخته میشد، پشت سر میگذارد و به مفهوم حکمرانی یا حاکمیت شبکهای با جامعه مدنی میرسد (Frantzeskaki & Hölscher, 2019). سوم اینکه نگرش نسل اول بر مبنای یک برداشت یکسانانگارانه و سادهانگارانه از نیازهای معیشتی مردم استوار بود، در حالی که در نسل دوم، تعارض و تفاوتها بین علائق و سلائق مردم اصل فرض میشود و هنجارهایی مانند حمایت از محیط زیست هدف قرار میگیرد. یکی از مظاهر نسل دوم سیاستگذاری، نظریه مدیریت گذار است که به عنوان یک نظریه طراحی سیاستهای درازمدت و مأموریتگرا خود را معرفی میکند. برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.